تا زمانیکه هدف نداشته باشید، انگیزهای هم برای رسیدن به آن وجود ندارد. پس نوشتن نیازها و خواستههایتان و مرور روزانۀ آنها را فراموش نکنید! این کار باعث میشود که هدفتان را جدیتر بگیرید و تمرکز بیشتری داشته باشید. ناگفته نماند که هدف شما باید در راستای تواناییها و علاقمندیهایتان باشد تا تداوم پیدا کند.
راهکار سوم- برنامهریزی درست داشته باشید
مسیرِ پیش روی شما، پر از چالش است. مهم این است که به همه آنها با دید مثبت نگاه کنید و از تکتک لحظات لذت ببرید. در هر صورت شما به هدفتان میرسید اما ثانیههایی که میگذرند، دیگر بازنمیگردند!
ممکن است که ما با بهکارگیری تمام این نکات، باز هم ناامیدی به سراغمان بیاید و انگیزهمان را از دست بدهیم. آنوقت باید چه کار کنیم؟ بهتر است اول دلایل آن را بدانیم تا بتوانیم برای رفع آن تلاش کنیم.
چرا بیانگیزه میشویم؟
وقتی رسیدن به هدفتان برای شما مهم باشد، یعنی خودتان را باور کردید و قدمهای بعد را مصممتر برمیدارید و بر ترسهایتان هم غلبه میکنید. از طرفی اعتماد به نفس بالا باعث میشود انگیزۀ بیشتری برای طرح اهداف جدید پیدا کنید و برای رسیدن به قلۀ موفقیت از هیچ تلاشی دریغ نکنید!
استرس و اضطراب کمتری داشته باشید
وقتی من، خودم را بهخوبی بشناسم و نقاط قوت و ضعفِ خودم را شناسایی کنم، میدانم که در مواقع بیحوصلگی و ناامیدی چه چیزی میتواند من را شاد کند. یک پاداش کوچک؟ و یا رویاپردازی و فکرکردن به قله موفقیت؟! پس شناخت خودتان را در اولویت قرار بدهید. هیچکس به اندازۀ خودتان به شما کمک نمیکند.
راهکار دوم- هدفمند بودن
آیا تابهحال احساس کردید که انگیزۀ کافی برای رسیدن به اهدافتان را ندارید؟! من سال گذشته تصمیم گرفتم یک شغل جدید برای خودم داشته باشم و استقلال مالی را تجربه کنم. یک لیست از تمام تواناییهایم تهیه کردم و بر اساس آن شروع کردم به جستجوی شغل مناسبِ خودم. قطعاً کار آسانی نبود، بعد از چند مرتبه رزومه فرستادن به شرکتهای مختلف، تازه متوجه شدم که یک رزومۀ خوب باید چه ویژگیهایی داشته باشد. با آزمون های استخدامی و تست های اولیه آشنا شدم و فهمیدم که راه سختی را در پیش دارم!
با انگیزه شروع کردم اما سختی راه ناامیدم کرده بود؛ با این حال دوباره از نو شروع کردم. شروعی پرقدرتتر از دفعۀ قبل و البته با تجربیات بیشتر. من متوجه شدم که اطراف من پر است از انسانهای توانمندی که باید با آنها رقابت کنم و سطحِ خودم را بالا ببرم؛ بنابراین تصمیم گرفتم که زمان بگذارم و توناییهای خودم را بیشتر کنم. من همۀ اینها را پذیرفتم و مجدداً شروع کردم. چرا؟ چون هدفی که در ذهن من بود، به من انگیزه میداد. هدف، هرچه که باشد، مشکلات و سختیهای خودش را دارد اما اگر شوق رسیدن به آن را نداشته باشید، باختهاید!
من علت انجام این کارها میدانستم و برای همۀ آنها دلیل داشتم و همین به من انگیزه داد؛ پس چرایی انجام کار رابطه تنگاتنگی با حفظ انگیزه دارد.
چرا این هدف را انتخاب کردم؟
اگر با وجود همۀ آنچه که گفتیم وسط راه ناامید شدید و انگیزۀ خودتان را از دست دادید، نگران نباشید. اول از همه بدانید که شما تنها نیستید! بیایید باهم، نکات زیر را به خودمان یادآور شویم تا بفهمیم چرا به این مرحله رسیدیم:
پاداش را فراموش میکنید!
انگیزه در واقع نوعی محرک فکری است که همیشه با سه واژۀ جهت، پشتکار و توان همراه است، چون باعث میشود رفتارهای شما جهت و هدف مشخصی داشته باشند، پس زمانی میتوانید انگیزه خودتان را برای رسیدن به هدف بسنجید که برآیند این سه عامل را بررسی کنید. مثلاً همان تصمیمی که من برای داشتن یک شغل جدید گرفتم را به خاطر بیاورید. باید دید که:
1. آیا انتخابها و تصمیمهایم در راستای هدف جدید من هست؟ (جهت)
2. آیا توانایی مقابله با مشکلات و موانع احتمالی را دارم که من را از ادامۀ راه پشیمان نکند؟ (پشتکار)
3. آیا نسبت به گذشته، تلاش خودم را بیشتر کردهام؟ (توان)
بعد از جوابدادن به سوالات چرایی، پاسخ دادن به این سؤالات است که به شما کمک میکند تا تصمیم بهتری را برای ادامهدادن راه بگیرید. اگر مصاحبۀ افراد موفق را خوانده باشید، قطعاً متوجه شدهاید که حتی در اوج ناامیدی هم، حسی مثبت آنها را به سمت هدف کشانده است. پس، اهمیت انگیزه را در زندگیتان دستِ کم نگیرید. اما آیا انگیزه بهتنهایی برای موفقیت کافیست؟! تابهحال به این فکر کردید که چه نقشی میتواند در موفقیت شما داشته باشد؟ برای پاسخ دادن به این سوالات بهتر است اول با انواع انگیزه آشنا شویم.
انواع انگیزه
نگرش، زاویۀ دید ما نسبت به مسائل پیرامون است و برگرفته از ارزشها، ادراک و باورهای انسان است که همگی جزءِ ایدهآلهای او هستند. ایدهآلهایی که برای رسیدن به آنها تلاش میکند. این نگرش میتواند مثبت باشد یا منفی. در واقع این نگرش است که تعیین میکند من و شما به کدام جنبه از هدفمان اهمیت میدهیم. خانواده، اجتماع، سیاست و اقتصاد، نقش مهمی در شکل گیریِ آن دارند.
من وقتی برای یافتن یک شغل جدید تلاش میکنم، چون میدانم جوینده، یابنده است و من هم مثل دیگران، دیر یا زود شغلِ مناسب خودم را پیدا میکنم، اما اگر در میانۀ راه، اطرافیان مدام محدودیتها و اوضاع اقتصادیِ خراب جامعه را به من یادآور شوند، قطعاً دیدِ من نسبت به هدفم تغییر میکند و کمکم نگرش مثبت جای خود را به نگرش منفی میدهد.
پس مراقب باشید! قطعاً با شناختی که از شخصیت خودتان دارید، آشنایی با انواع انگیزه بهتر میتواند در نحوۀ مدیریت و نقش آن در رسیدن به موفقیت، کمکتان کند.
نقش انگیزه در زندگی و موفقیت
وقتی من تصمیم به انجام کاری میگیرم، یا مهارت کافی برای انجام آن را دارم، یا ندارم. مهم این است که در هر دو حالت بتوانم شرایط را کنترل کنم، آن هم با سه عامل اعتمادبهنفس، اطمینان و رضایت. این کار دقیقاً همان مدیریت انگیزه است. حالا چطور میتوانم این سه عامل را در خودم تقویت کنم؟
با اولویت بندی! اگر کارهای ضروری را از غیرضروری جدا کنم، مطمئناً میتوانم بهتر روی هدف نهایی خودم تمرکز کنم. به مرور زمان و با رسیدن به دستاوردهای کوتاهمدت اعتماد به نفسم بالا میرود، نسبت به تصمیم اولیۀ خودم مطمئن میشوم و بهخاطر حس شیرین رضایتمندی، برای ادامه دادن مسیر مصممتر میشوم.
حتماً شنیدید که بعضیها میگویند تا حالا شانس در خانۀ من را نزده است! حقیقت این است که فرصتهای زیادی در زندگی شما پیش میآیند که فقط منتظرند تا توسط شما و بهموقع، شکار شوند.
نیمۀ خالی لیوان را میبینید!
برای جلوگیری از کمآوردن و کاهش انگیزه در بین راه، باید مدام حواستان به خودتان باشد و روحیهتان را بالا ببرید. رعایت نکات و راهکارهای زیر میتواند شما را در طول مسیر حسابی بسازد!
راهکار اول: شخصیت خودتان را بشناسید
هدفمند بودن زمانی کامل خواهد شد که شما مسیر رسیدن به هدف را هم مرور کرده باشید. چطور؟ به کمک برنامهریزی. با این کار منظمتر عمل میکنید. البته حواستان باشد که تفریح و استراحت را در برنامه کاریتان فراموش نکنید!
راهکار چهارم- لذت بردن از مسیر
ما در این مقاله متوجه شدیم که دانستن علت انجام یک کار، انگیزۀ اصلی برای شروع آن است. این انگیزه نوعی محرک فکری است که انواع مختلفی دارد مثل تشویقی، ترس، برتری، قدرت و … که به نوع شخصیت شما برمیگردد، پس بهتر است آنها را بشناسید تا بهتر بتوانید انگیزهتان را مدیریت کنید چون داشتن انگیزه بهتنهایی کافی نیست و باید راهکارهایی در جهت افزایش آن به کار بگیرید. اینجاست که متوجه نقش انگیزه در موفقیتهایتان میشوید. ممکن است با همۀ اینها باز هم دچار ناامیدی شوید و ترس، مانع ادامۀ راهتان شود، اما نگران نباشید. تیم وبلاگ سامانه ملیپیامک در تلاش است تا در زمینههای مختلف آموزشی، مطالب کاربردی و مفیدی را برای شما تهیه کند. شما با بهرهگیری از این مطالب میتوانید هدفمندتر عمل کنید. اگر توصیههای این مقاله را به کار گرفتید و تاثیر مثبتی را در روند پیشرفتتان ملاحظه کردید، حتماً کامنت بگذارید تا بقیه هم انگیزه بگیرند و کامنت شما محرکی باشد برای پیشرفت دوستان دیگر ما در ملیپیامک.
منبع: https://www.melipayamak.com/blog/posts/what-is-motivation/
قطعاً در طول مسیر، احساس ضعف میکنید که این ممکن است بهخاطر نارضایتی از کیفیت کار، نداشتن مهارت کافی یا به هر دلیل دیگری باشد. اما نباید فراموش کنید که برای رسیدن به قله، باید تپههای زیادی را طی کنید. مطمئن باشید در ادامۀ هر محدودیت و شکستی، روزهای آفتابی در انتظار شما خواهد بود. حضور انگیزه کافی در این مسیر قطعاً به شما کمک میکند.
اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید
اجازه بدهید دوباره با یک مثال شروع کنم. وقتی میخواهید با ماشین به مسافرت بروید، در کنار تمام جوانبی که در نظر میگیرید، سوخت ماشین را هم چک میکنید، چون بدون آن قطعاً سفر شما کنسل میشود. انگیزه هم دقیقاً نقش سوخت را برای رسیدن به هدف دارد؛ انرژی لازم برای برداشتن قدمهای درست و رسیدن به انتهای مسیر. در واقع انگیزه باعث می شود:
هدف تان را جدیتر بگیرید
جهت، پشتکار و توان، زمانی نتیجهبخش هستند که شما تحت هر شرایطی به سمت هدف حرکت کنید. پیشنهاد میکنم که نیازها و خواستههایتان را هرروز با خودتان مرور کنید. پایبند بودن به تصمیمی که گرفتید، حس رضایتمندی را در شما القا میکند تا بهترینِ خودتان را به نمایش بگذارید.
ناامیدی را از خودتان دور کنید
برعکسِ ترس، حتی فکرِ رسیدن به قله موفقیت هم میتواند نوعی انگیزه باشد. وقتی به پیروزی رسیدید، قطعاً چالشهای زیادی را پشت سر گذاشتهاید و مهارتهایتان را تقویت کردهاید، پس شایستگی شما هم برای خودتان و هم اطرافیان بیشتر ثابت میشود. طعمِ شیرین موفقیت و حس پیروزی، انگیزۀ خوبی برای ادامۀ مسیر در بعضی افراد است.
قدرت
شاید پشتکار کافی برایِ بارها از نو شروع کردن را داشته باشید، اما تا زمانیکه تمام توان خودتان را به کار نگیرید، موفق نمیشوید. سختکوش بودن مهمترین عامل برای رسیدن به موفقیت است، حتی مهمتر از توانایی ذاتی افراد. فراموش نکنید که بدون تلاش و استمرار و مقاومت، نمیتوانید قلۀ پیروزی را فتح کنید.
با این همه، نگران نباشید ناامیدی و بیانگیزه شدن هم در راه رسیدن به هدف، طبیعی است، مهم این است که بدانید در چنین موقعیتی باید چگونه رفتار کنید که در این مورد، مفصل در پاراگرافهای قبلی توضیح دادم.
سخن پایانی
اما موضوع مهم اینجاست که اولویت بندی شما باید شکل درستی داشته باشد. برای این کار باید:
1. هدفتان مشخص باشد (جداسازی اهداف بلند مدت و کوتاه مدت)
2. مطالعه کنید (منظور کسب اطلاعات از حوزۀ کاری خودتان است، چه با خواندن کتاب، چه از طریق صحبتکردن با افراد متخصص)
3. نوشتن را فراموش نکنید ( اولویتبندی اهدافتان را بنویسید و هرروز مرور کنید، با این کار هرروز انگیزۀ خودتان را تقویت میکنید)
اینجاست که دوباره باید عرض کنم که داشتن انگیزه بهتنهایی کافی نیست!! مدیریت انگیزه از آن هم مهمتر است. چون شما تصمیم به انجام کارتان را گرفتهاید، هدفگذاری کردهاید و حالا در مسیرِ رسیدن به هدف هستید، پس باید بتوانید انگیزۀ خودتان را مدیریت کنید و راهکارهایی را برای افزایش آن در پیش بگیرید!
راهکارهای افزایش انگیزه
نوعی انگیزه است که میتواند بهصورت مالی و یا غیرمالی باشد. با این کار، افراد برای ادامۀ مسیر، انرژی بیشتری خواهند داشت که بر کیفیت دستیابی هدف نهایی بیتأثیر نیست. برای مثال ترفیع درجه برای یک سِمت شغلی نوعی انگیزۀ تشویقی است.
ترس
پاداش حتماً نباید از سوی رئیس شرکت، پدر و مادر و یا دوست شما باشد. خودتان هم میتوانید برای خودتان پاداش در نظر بگیرید. فراموش نکنید که پاداش، عنصر مهمی در افزایش انگیزه است!
واقع بینانه عمل نمیکنید!
اینکه یک نفر همیشه دوست دارد برتر از دیگران باشد، از ویژگیهای رفتاری و شخصیتی است. در واقع میلِ به تحسین شدن و همیشه نفر اول بودن، انگیزه اصلی او برای ادامه دادن کارهایش است. این یک حسن است، چرا که چنین فردی، هیچ گونه نقص و ضعفی را نمیپذیرد. البته تا جایی که این حس، منجر به حسادت کردن به پیشرفت اطرافیان نشود.
نگرش
انگیزه بهطور کلی به دو دسته درونی و بیرونی تقسیمبندی میشود. بگذارید با یک مثال توضیح بدهم تا بیشتر متوجه شوید. دو دانشآموز برای قبولی در یک امتحان تلاش میکنند، تلاش آنها بابت انگیزهای است که دارند. یکی از آنها بهخاطر دریافت هدیۀ مورد علاقهاش از سمت والدینِ خودش تلاش میکند (انگیزه بیرونی) و دیگری برای رسیدن به حسِ لذتِ قبولی در امتحان و گرفتن نمرۀ عالی (انگیزۀ درونی). پس انگیزه یک محرک فکری است و ما را وادار به عمل میکند که این محرک می تواند درونی باشد و یا بیرونی. نکته اینجاست که این محرک فکری به شکلهای مختلفی میتواند بر رفتار ما تأثیر بگذارد. نوع تأثیرگذاری برای هرکس متفاوت است که به تفاوت شخصیتیِ افراد برمیگردد.
تشویق
حتماً شنیدید که میگویند برای شناخت بهتر افراد، ببینید با چه کسانی تعامل دارند! بدون شک زندگی شما تحت تأثیر افرادی است که بیشترین ارتباط را با آنها دارید. وقتی هدفتان برای شما جدی باشد، وقتی ناامیدیها را پشت سر گذاشته باشید و پرشور و باانگیزه حرکت کنید، قطعاً نمیگذارید که افراد اشتباهی در زندگی شما بمانند و هدفتان را تحت تاثیر قرار بدهند. پس در انتخابهای خودتان بیشتر دقت میکنید.
مهمتر از خود انگیزه، نحوه مدیریت آن است، چراکه فقط با مدیریت درست انگیزه است که میتوانید مطمئن باشید که در نهایت به نتیجۀ مطلوب میرسید. اما چگونه؟
چگونگی مدیریت انگیزه
قطعاً در دوران تحصیلتان، درسی داشتید که مورد علاقۀ شما نبوده است! اما آیا خواندن آن را کنار گذاشتید؟ شما با فکر کردن به پیامد درس نخواندن و در نتیجه عدم قبولی، درس خواندن را ترجیح دادید. ترس از نتیجه شما را وادار به این کار کرده است، این یعنی انگیزه از نوع ترس.
پیروزی
پاسخِ این سوال، علت اصلی انجام کار شماست. آنچه برای شروع به شما انگیزه میدهد. وقتی بدون فکر و صرفاً بر اساس انتخاب دیگر افراد و گرایش جامعه، هدفی را انتخاب کنید، مسلم است که در ابتدای مسیر رهایش میکنید، چون دلیلی برای انجام آن ندارید. برای همین کاملاً صادقانه به شما میگویم که با خودتان صادق باشید! از همان اول راه از خودتان بپرسید که چرا این هدف را انتخاب کردم؟ اصلاً توانایی رسیدن به آن را دارم؟ آیا تصمیم درستی گرفتهام؟ قاطعانه میگویم که دلیل بیشتر جازدنها، نپرسیدنِ همین سوالات است. دقیقاً بهخاطر نپرسیدن همین سوالات است که در طول مسیر انگیزهتان تحلیل میرود.
حالا که تا اینجای مطلب اینقدر از واژه انگیزه استفاده کردیم، بهتر است یک تعریف درست و حسابی هم از آن خدمتتان ارائه کنیم.
انگیزه چیست؟
اگر من اعتماد به نفس کمی داشته باشم، مسلماً پذیرش از سوی جامعه و افرادی که با آنها در ارتباط هستم، میتواند بر ادامۀ مسیر من تأثیرگذار باشد. نیازِ به پذیرفته شدن و همکاری با اطرافیان در ذات انسانهاست و این خودش میتواند دلیلی باشد که شما برای رسیدن به اهدافتان مصممتر شوید.
برتری
حضور انگیزه مثل آبی است روی آتش. با وجود داشتن انگیزه کافی، شما دیگر از موانع و مشکلات احتمالی ترسی ندارید و بدون اضطراب و نگرانی از آنچه ممکن است در اواسط راه پیش بیاید؛ شروع میکنید و در ادامه مسیر حتی مصممتر هم میشوید.
با افراد شایسته، تعامل داشته باشید
نداشتن اعتماد به نفس، عامل اصلی این مورد است، چون نسبت به خودتان دید منفی دارید و احتمالاً فکر میکنید که شانسی برای رسیدن به هدف ندارید. بهترین کار برای مقابله با این موضوع، این است که خودتان را به چالش بکشید، توانایی خودتان را محک بزنید و هدفی را که فکر میکنید رسیدن به آن محال است، در پیش بگیرید.
سختکوش نیستید!
وقتی بهتازگی یک شغل جدید را شروع میکنید، نباید انتظار سود کلانی را در سال اول کارتان داشته باشید! بلند پرواز بودن، همیشه هم خوب نیست. یک هدف کلی برای خودتان تعیین کنید اما استراتژیتان را با اهداف کوچکتر پیش ببرید تا به مشکل برنخورید!
قدر لحظات را نمیدانید!
وقتی من تصمیم به شروع یک شغل جدید دارم، قطعاً با ادامۀ مسیر، به استقلال مالی میرسم. در نتیجه بهتر میتوانم مسیر زندگی خودم را تعیین کنم. حوزه اختیار و انتخابم بیشتر میشود و این یعنی قدرت بیشتر. شاید بهترین نوعِ انگیزه همین باشد، به شرطی که این حسِ قدرت آسیبی به دیگران نرساند.
اجتماعی